از تو فرار ميكنم
و هر بار فقيرتر بر ميگردم
صد بار فراموشت ميكنم
و هزار بار
با مهر بيشتر برميگردم
دل كندن از تو برايم محال است
و مهرت در جانم ريشه كرده
.
.
.
روياهايم تب دار است
و كابوس همپاى شب هاى من
صداقت در چشمانم موج ميزند
و هر بار دستم برايت رو ميشود
ساده ميفهمى كه دوستت دارم
و من الفباى چشمانت را بلد نيستم
از تو فرار ميكنم
و هر بار فقيرتر بر ميگردم
صد بار فراموشت ميكنم
و هزار بار
با مهر بيشتر برميگردم
دل كندن از تو برايم محال است
و مهرت در جانم ريشه كرده
.
.
.
روياهايم تب دار است
و كابوس همپاى شب هاى من
صداقت در چشمانم موج ميزند
و هر بار دستم برايت رو ميشود
ساده ميفهمى كه دوستت دارم
و من الفباى چشمانت را بلد نيستم