تصويرى هميشه مقابل من است
در همه حال
همان تصويرى كه دلم را ميلرزاند
چهره اى كه در تاريكى سپيده دم فروزان است
تصويرى باچشمانى كه پر از نورند
لب هايى كه پر از عسل است
و دستان گرمى كه دستانم را ميسوزاند
قلبى كه مى تپد وپنهان است
بادى كه مى وزد و موهايت را پريشان ميكند
و دل من هميشه لرزان است